ناکجا آباد من

این خلوتکده ی تنهاییست که در عمق بیابان غرق دریا شده است

ناکجا آباد من

این خلوتکده ی تنهاییست که در عمق بیابان غرق دریا شده است

من ... تو...

دستهایم به جیبهایم که میروند

از همان در ِخانه یتان گم میشوم!

این دستها

با تمام وجود/هم که بیرون بیایند

باز اندازه ی تو نمیشوند!

کاش دنیا........ یک فیلم ایرانی بود!...


*حمید طاهری

اولین سلام

اولا که بنام خدا--- خیلی وقته کاغذهامون بنام خدارو یادش میره...


دوما: سلام

سلامی به رسم شروع، ، مثل آمدن هایی که همیشه با رفتن تمام میشوند و درواقع خداحافظی اولیه است. پس برای رفتن هم سلام

اما حالا حالا ها هستیم خدمتتان.

مثلا همین دوتا ویرگولی که پشت سر هم گذاشتم. خلاصه داشتم میگفتم، وقتی سلام میدی باس به بای بایش هم فکر کنی پسر، تاحالا فکرش رو کردی که هیچ عملی بدون عکس العمل نیست؟ هیچ سلامی بی خدافظی نیست؟ و هیچ خنده ای از بشت گریه ای تنها نیست؟ و این رسم خوشایند یا نا خوشایند نظم یا ترتیب منظم آفرینش است ، چرا که افتادن برگی این سر دنیا، به افتادن سنگی اونور دنیا می انجامه. اوووووووووووو چه باحال.

بی خیال بابا، حالا نیومده نمیخواد واسمون وراجی کنی.

این رو گفت و دکمه ی خاموش ریموت تلویزیون رو زد و همونجا روی کاناپه دراز کشید. دستش رو دراز کرد و از روی زمین مجله ای که از جلد روی آن معلوم بود مجله ی کودک و نوجوان  بود رو برداشت. صفحه ی اول رو که خوند با عصبانیت به کناری انداخت. چشم هایش را بست.

عالم خواب:

پاشد رفت یک وبلاگ دیگه درست کرد به رسم متفاوت تر از خودش باز شروع کرد

به آرامی و با هیچ حس خاصی روی کیبورد دکمه هارا فشرد:

اولین سلام

سلامی به رسم شروع……




فلانی نوشت:  گاهی مگس درونم اسبی را خر میکند و سوارش میشود و به ارتفاع قد و قامت یک خر پرواز میکند و از مناظر اطراف لذت میبرد

چرت نوشت: دلم واسه پرت نوشته هام تنگ شده

طلافی نوشت: یه چند صباحی خدمتتون خواهیم بود